طبقهبندی بلوم: کلید طلایی برای یادگیری عمیق و تدریس مؤثر
بلوم که بود و چرا مدل او اهمیت دارد؟
نگاهی به زندگی بنجامین بلوم
بنجامین ساموئل بلوم (Benjamin Samuel Bloom) یکی از برجستهترین روانشناسان آموزشی قرن بیستم بود که تأثیر عمیقی بر نحوه آموزش، یادگیری و ارزیابی در سراسر جهان گذاشت. او در ۲۱ فوریه ۱۹۱۳ در ایالت پنسیلوانیای آمریکا به دنیا آمد. خانواده او مهاجرانی یهودی بودند که به ایالات متحده آمده بودند تا زندگی بهتری برای خود بسازند. بلوم در محیطی پر از اشتیاق برای یادگیری رشد کرد و از همان دوران کودکی علاقه زیادی به مسائل آموزشی و چگونگی یادگیری افراد داشت.
او تحصیلات عالی خود را در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا آغاز کرد و در سال ۱۹۳۵ مدرک لیسانس و سپس فوقلیسانس خود را در روانشناسی گرفت. بعدها برای ادامه تحصیل به دانشگاه شیکاگو رفت و در سال ۱۹۴۲ دکترای خود را در حوزه آموزش و روانشناسی تربیتی دریافت کرد.
پس از فارغالتحصیلی، بلوم به عنوان محقق و استاد در دانشگاه شیکاگو مشغول به کار شد و طی سالها تحقیقات گستردهای را در زمینه نحوه یادگیری، طراحی آموزشی و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی انجام داد. او علاوه بر تدریس، به عنوان مشاور در حوزه سیاستهای آموزشی در ایالات متحده و برخی سازمانهای بینالمللی فعالیت میکرد.
یکی از مهمترین دستاوردهای بلوم، همکاری او با کمیته ارزیابی آموزش آمریکا در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ بود. در همین دوران، او با همکاری گروهی از متخصصان آموزشی، مدلی را توسعه داد که به یکی از اصلیترین چارچوبهای یادگیری و تدریس در سراسر جهان تبدیل شد: طبقهبندی بلوم.
بلوم تا پایان عمر خود در سال ۱۹۹۹ به تحقیق و توسعه در زمینه آموزش ادامه داد و همچنان تأثیر تفکرات او در نظامهای آموزشی مدرن مشاهده میشود.
هدف بلوم از ارائه این مدل در آموزش
بلوم در جریان تحقیقات خود متوجه شد که یادگیری صرفاً یک فرایند یکبعدی نیست. او معتقد بود که دانشآموزان و دانشجویان در سطوح مختلفی یاد میگیرند و برای بهبود فرایند آموزش، باید بین این سطوح تمایز قائل شد. او به این نتیجه رسید که اگر معلمان بتوانند نحوه پیشرفت دانشآموزان را در مسیر یادگیری بهتر درک کنند، میتوانند آموزش را اثربخشتر و نتایج یادگیری را بهبود بخشند.
به همین دلیل، او و تیمش در دهه ۱۹۵۰ یک چارچوب طبقهبندی برای اهداف آموزشی توسعه دادند که به معلمان کمک میکرد:
- محتوای آموزشی را به سطوح مختلف یادگیری تقسیم کنند.
- روشهای تدریس را متناسب با هر سطح بهینهسازی کنند.
- ابزارهای ارزیابی مناسب برای سنجش یادگیری دانشآموزان طراحی کنند.
طبقهبندی بلوم در اصل برای حوزه شناختی (تفکر و درک مفاهیم) تدوین شد، اما بعدها برای حوزههای عاطفی (احساسات و نگرشها) و روانی-حرکتی (مهارتهای عملی و فیزیکی) نیز توسعه یافت.
بلوم معتقد بود که اگر آموزش بر اساس این مدل طراحی شود، دانشآموزان میتوانند از یک سطح ساده (مانند حفظ کردن) به سطحی پیچیدهتر (مانند تحلیل، ارزیابی و خلق ایدههای جدید) حرکت کنند. او این مدل را نهتنها برای بهبود یادگیری در مدارس و دانشگاهها، بلکه برای توسعه مهارتهای شغلی، آموزش کارکنان در سازمانها و بهبود تفکر انتقادی در جامعه نیز کاربردی میدانست.
امروزه، طبقهبندی بلوم یکی از اصلیترین ابزارهای طراحی آموزشی در سراسر جهان محسوب میشود و همچنان معلمان، اساتید دانشگاه، طراحان دورههای آموزشی و مربیان از آن برای بهینهسازی روشهای تدریس و یادگیری استفاده میکنند.
ساختار کلی طبقهبندی بلوم
تعریف طبقهبندی بلوم به زبان ساده
طبقهبندی بلوم یک مدل آموزشی است که برای توصیف سطوح مختلف یادگیری طراحی شده است. این مدل کمک میکند تا بفهمیم افراد چگونه یاد میگیرند و چگونه میتوان روند یادگیری را از سطح ابتدایی (حفظ کردن اطلاعات) به سطوح بالاتر (تحلیل، ارزیابی و خلاقیت) ارتقا داد.
بلوم و همکارانش این مدل را به عنوان ابزاری برای معلمان، اساتید و طراحان آموزشی توسعه دادند تا بتوانند اهداف یادگیری را بهتر تعیین کرده و روشهای تدریس و ارزیابی را متناسب با سطح درک دانشآموزان تنظیم کنند.
مدل بلوم سه حوزه اصلی یادگیری را شامل میشود:
- حوزه شناختی (Cognitive Domain) – مربوط به پردازش اطلاعات و تفکر
- حوزه عاطفی (Affective Domain) – مرتبط با احساسات، نگرشها و ارزشها
- حوزه روانی-حرکتی (Psychomotor Domain) – مربوط به مهارتهای فیزیکی و عملی
سه حوزه اصلی یادگیری در مدل بلوم
۱. حوزه شناختی (Cognitive Domain) – سطوح تفکر از ساده به پیچیده
حوزه شناختی مربوط به توانایی ذهنی و پردازش اطلاعات است. این حوزه شامل شش سطح یادگیری است که از سادهترین سطح (حفظ کردن اطلاعات) شروع شده و به پیچیدهترین سطح (ایجاد دانش جدید) ختم میشود.
۱. دانش (Remembering) – توانایی به خاطر سپردن اطلاعات
این سطح شامل حفظ کردن، یادآوری و بازخوانی اطلاعات است. دانشآموزان در این مرحله میتوانند تعاریف، اصطلاحات و حقایق را بدون لزوماً درک عمیق بیان کنند.
مثال: نام بردن از فرمولهای فیزیک بدون دانستن کاربرد آنها.
۲. درک (Understanding) – فهمیدن معنا و مفهوم اطلاعات
در این سطح، افراد میتوانند مفاهیم را توضیح دهند، اطلاعات را تفسیر کنند و آن را به زبان خود بیان کنند.
مثال: توضیح اینکه چرا یک قانون فیزیکی در شرایط خاصی اعمال میشود.
۳. کاربرد (Applying) – استفاده از دانش در موقعیتهای جدید
در این سطح، یادگیرنده میتواند آنچه را که یاد گرفته، در موقعیتهای واقعی به کار ببرد.
مثال: استفاده از قوانین فیزیک برای حل یک مسئله جدید.
۴. تحلیل (Analyzing) – بررسی و تجزیه و تحلیل اجزای یک مفهوم
در این سطح، یادگیرندگان میتوانند ساختار اطلاعات را بررسی کنند، روابط بین اجزا را درک کنند و دادهها را تحلیل کنند.
مثال: مقایسه دو نظریه آموزشی و یافتن تفاوتهای آنها.
۵. ارزشیابی (Evaluating) – قضاوت و تصمیمگیری درباره اطلاعات
در این سطح، افراد میتوانند با استدلال، اطلاعات را ارزیابی کنند، نقاط قوت و ضعف را تشخیص دهند و تصمیم بگیرند.
مثال: نقد یک مقاله علمی و ارائه استدلال برای رد یا پذیرش آن.
۶. خلق (Creating) – تولید ایدههای جدید بر اساس دانش کسبشده
این بالاترین سطح یادگیری است که در آن فرد میتواند بر اساس دانستههایش، چیزی جدید بسازد، نظریهای را توسعه دهد یا ایدهای نوآورانه ارائه کند.
مثال: طراحی یک روش تدریس جدید برای بهبود یادگیری دانشآموزان.
۲. حوزه عاطفی (Affective Domain) – چگونه احساسات و نگرشها بر یادگیری تأثیر میگذارند؟
این حوزه به توسعه نگرشها، ارزشها و احساسات یادگیرنده مرتبط است. یادگیری فقط به دانستن حقایق محدود نمیشود، بلکه باورها و احساسات نیز در روند یادگیری تأثیر دارند. این حوزه شامل پنج سطح است که از پذیرش اطلاعات تا درونیسازی ارزشها را در بر میگیرد.
۱. دریافت (Receiving) – آگاهی و توجه به اطلاعات جدید
در این مرحله، فرد برای اولین بار با یک مفهوم جدید روبهرو میشود و به آن توجه میکند.
مثال: دانشآموزی که به صحبتهای معلم درباره اهمیت تفکر انتقادی گوش میدهد.
۲. واکنش (Responding) – شرکت فعال در یادگیری
فرد در این مرحله نسبت به آموختهها واکنش نشان میدهد و در بحثها یا فعالیتهای مرتبط شرکت میکند.
مثال: بیان نظر شخصی درباره یک موضوع در کلاس.
۳. ارزشگذاری (Valuing) – توسعه نگرشها و باورها
در این سطح، فرد به یک موضوع ارزش قائل میشود و آن را در تصمیمگیریهایش لحاظ میکند.
مثال: احترام به تنوع فرهنگی پس از مطالعه درباره فرهنگهای مختلف.
۴. سازماندهی (Organizing) – ترکیب ارزشهای مختلف
در این سطح، فرد باورهای خود را سازماندهی کرده و با سایر ارزشهایش هماهنگ میکند.
مثال: تلفیق ارزشهای شخصی و اخلاقی در تصمیمگیریهای روزمره.
۵. شخصیتیافتگی (Characterizing by a Value) – تبدیل ارزشها به سبک زندگی
این مرحله بالاترین سطح یادگیری عاطفی است که در آن ارزشهای فرد در زندگی او نهادینه شده و به بخشی از شخصیتش تبدیل میشود.
مثال: فردی که همواره در تصمیمگیریهایش صداقت را رعایت میکند.
۳. حوزه روانی-حرکتی (Psychomotor Domain) – از دانش به مهارت عملی
این حوزه به توسعه مهارتهای فیزیکی و عملی مربوط است. یادگیری در این حوزه از مشاهده و تمرینهای اولیه شروع شده و تا تسلط کامل و اجرای مهارت در موقعیتهای پیچیده ادامه دارد.
۱. دریافت حسی (Perception) – مشاهده و آگاهی از محرکهای محیطی
مثال: مشاهده حرکات یک نوازنده حرفهای برای یادگیری یک ساز.
۲. آمادگی (Set) – داشتن آمادگی ذهنی و فیزیکی برای انجام یک کار
مثال: قرار گرفتن در موقعیت درست برای زدن ضربه در فوتبال.
۳. اجرای هدایتشده (Guided Response) – تمرین تحت نظارت
مثال: نوشتن حروف الفبا برای اولین بار با راهنمایی معلم.
۴. مکانیزهشدن (Mechanism) – انجام مهارت بدون تمرکز زیاد
مثال: تایپ کردن سریع بدون نیاز به نگاه کردن به صفحه کلید.
۵. انطباقپذیری (Adaptation) – تغییر مهارت برای موقعیتهای جدید
🔹 مثال: نواختن یک قطعه موسیقی به سبک شخصی.
۶. خلاقیت (Origination) – ایجاد مهارت جدید بر اساس دانش قبلی
مثال: طراحی یک حرکت جدید در ورزش ژیمناستیک.
طبقهبندی بلوم یکی از جامعترین مدلهای آموزشی است که به درک بهتر فرآیند یادگیری در سه حوزه شناختی، عاطفی و روانی-حرکتی کمک میکند. استفاده از این مدل در تدریس میتواند آموزش را ساختارمندتر، یادگیری را مؤثرتر و ارزیابی را دقیقتر کند.
کاربردهای طبقهبندی بلوم در تدریس و یادگیری
طبقهبندی بلوم یک مدل مؤثر برای طراحی برنامههای آموزشی است که میتواند به بهبود یادگیری، تدریس و ارزیابی کمک کند. این مدل به معلمان و اساتید کمک میکند تا اهداف آموزشی را مشخص کنند، روشهای تدریس را بهینهسازی کنند و ارزشیابیهای مناسبتری برای دانشآموزان طراحی کنند. در این بخش، کاربردهای طبقهبندی بلوم در تدریس، یادگیری و سنجش عملکرد بررسی خواهد شد.
طراحی اهداف آموزشی بر اساس سطوح طبقهبندی بلوم
یکی از مهمترین کاربردهای طبقهبندی بلوم در تدوین اهداف آموزشی است. یک برنامه درسی موفق باید دارای اهدافی باشد که از سطوح پایین (حفظ اطلاعات) به سطوح بالا (خلق دانش جدید) حرکت کند.
- چرا تعیین اهداف آموزشی بر اساس بلوم مهم است؟
- به معلمان کمک میکند اهداف تدریس خود را شفافتر بیان کنند.
- به دانشآموزان کمک میکند بفهمند چه چیزی از آنها انتظار میرود.
- مسیر یادگیری را از سطح دانش تا خلاقیت هدایت میکند.
- نمونهای از اهداف آموزشی بر اساس طبقهبندی بلوم
- سطح دانش (Remembering): دانشآموزان باید بتوانند اسامی کشورها و پایتختهای آنها را حفظ کنند.
- سطح درک (Understanding): دانشآموزان باید بتوانند تفاوت بین دموکراسی و دیکتاتوری را توضیح دهند.
- سطح کاربرد (Applying): دانشآموزان باید بتوانند یک مدل اقتصادی جدید را در یک موقعیت واقعی به کار بگیرند.
- سطح تحلیل (Analyzing): دانشآموزان باید بتوانند دلایل رکود اقتصادی در یک کشور را بررسی کنند.
- سطح ارزشیابی (Evaluating): دانشآموزان باید بتوانند دو نظریه اقتصادی را مقایسه کنند و برتری یکی را استدلال کنند.
- سطح خلق (Creating): دانشآموزان باید بتوانند یک مدل اقتصادی جدید برای کشورشان طراحی کنند.
معلمان میتوانند با استفاده از این سطوح، اهداف درسی خود را دقیقتر تعیین کنند و مسیر یادگیری را برای دانشآموزان شفاف و هدفمند کنند.
چگونه معلمان میتوانند از این مدل برای بهبود تدریس استفاده کنند؟
معلمان میتوانند طبقهبندی بلوم را در طراحی روشهای تدریس خود به کار بگیرند تا یادگیری را عمیقتر، جذابتر و مؤثرتر کنند. این مدل به آنها کمک میکند تا تدریس خود را از سطح ساده به سطح پیچیده هدایت کنند.
- ۱. استفاده از روشهای متنوع برای هر سطح یادگیری
معلمان باید روش تدریس خود را با سطح یادگیری مورد نظر هماهنگ کنند. به عنوان مثال:- برای سطح دانش: میتوان از حافظهسازی، نقشههای ذهنی و فلشکارت استفاده کرد.
- برای سطح درک: از توضیح، مثال زدن و خلاصهنویسی بهره گرفت.
- برای سطح کاربرد: انجام پروژههای عملی، تمرینات کاربردی و کارهای گروهی مفید است.
- برای سطح تحلیل: مقایسه، بحثهای کلاسی و ارائهی پژوهش مناسب هستند.
- برای سطح ارزشیابی: دانشآموزان میتوانند تحلیلهای انتقادی و مقایسهای انجام دهند.
- برای سطح خلق: دانشآموزان باید بتوانند ایدههای جدید و راهحلهای نوآورانه ارائه کنند.
- ۲. طراحی تکالیف و تمرینهای آموزشی مناسب
با استفاده از طبقهبندی بلوم، معلمان میتوانند تمرینهایی طراحی کنند که باعث ارتقای یادگیری شود:- تمرینهای حفظی برای سطح دانش
- مسائل باز و کاربردی برای سطح کاربرد
- تحلیل مطالعات موردی برای سطح تحلیل
- پروژههای تحقیقاتی و ارائههای کلاسی برای سطح ارزشیابی
- فعالیتهای خلاقانه و تولید محتوا برای سطح خلق
- ۳. استفاده از روشهای تدریس تعاملی و خلاقانه
- بحث و مناظره: کمک میکند دانشآموزان به سطح ارزشیابی برسند.
- نقشههای مفهومی: برای درک و تحلیل مفاهیم پیچیده.
- پروژههای گروهی: برای ارتقای سطح کاربرد و خلق.
- شبیهسازی و بازیهای آموزشی: برای درگیر کردن دانشآموزان با یادگیری عملی.
نقش طبقهبندی بلوم در طراحی آزمونها و ارزشیابی عملکرد دانشآموزان
طبقهبندی بلوم نه تنها در تدریس، بلکه در طراحی آزمونها و ارزیابی یادگیری نیز کاربرد دارد. معلمان میتوانند سؤالات امتحانی را متناسب با هر سطح یادگیری طراحی کنند تا بتوانند میزان تسلط دانشآموزان را در هر سطح بسنجند.
- ۱. طراحی سؤالات بر اساس سطوح یادگیری
- سطح دانش:
- سوالات حفظی (مثال: “فرمول قانون دوم نیوتن چیست؟”)
- سوالات چندگزینهای برای سنجش دانش اولیه
- سطح درک:
- سوالات تشریحی (مثال: “قانون دوم نیوتن را با زبان خودتان توضیح دهید.”)
- سوالات مقایسهای برای درک تفاوت مفاهیم
- سطح کاربرد:
- حل مسائل عددی و استفاده از مفاهیم در شرایط جدید
- شبیهسازی شرایط واقعی (مثال: “یک آزمایش علمی طراحی کنید که نیروی اصطکاک را نشان دهد.”)
- سطح تحلیل:
- بررسی علت و معلول در پدیدهها
- تشریح شباهتها و تفاوتهای میان نظریات مختلف
- سطح ارزشیابی:
- پرسشهایی که نیاز به استدلال و نقد دارند (مثال: “به نظر شما کدام نظریه اقتصادی کارآمدتر است؟ چرا؟”)
- ارائه تحلیل انتقادی درباره یک مقاله علمی
- سطح خلق:
- طراحی و تولید محتوا (مثال: “یک راهکار جدید برای کاهش مصرف انرژی در خانهها پیشنهاد دهید.”)
- نوشتن مقاله، طرح پژوهشی یا ایدهپردازی خلاقانه
- سطح دانش:
- ۲. تنوع در روشهای ارزشیابی
آزمون تنها راه ارزیابی نیست! معلمان میتوانند از روشهای متنوعی استفاده کنند:- ارزشیابی شفاهی: بررسی میزان درک دانشآموزان از طریق بحثهای کلاسی
- ارزشیابی عملکردی: سنجش توانایی عملی دانشآموزان در یک مهارت خاص
- پروژههای عملی: بررسی مهارتهای تحلیلی و خلاقانه دانشآموزان
- ۳. ارتقای یادگیری از طریق بازخوردهای مؤثر
معلمان میتوانند با ارائه بازخوردهای مناسب، دانشآموزان را به سمت سطوح بالاتر یادگیری هدایت کنند:- بازخورد توصیفی به جای نمرهدهی صرف
- مشخص کردن نقاط قوت و ضعف دانشآموزان
- تشویق به تفکر انتقادی و تحلیل عمیقتر مطالب
طبقهبندی بلوم یک ابزار ارزشمند در طراحی اهداف آموزشی، بهینهسازی روشهای تدریس و تدوین ارزیابیهای دقیقتر است. معلمان میتوانند با بهرهگیری از این مدل، یادگیری را ساختارمندتر کنند، دانشآموزان را به تفکر عمیقتر تشویق کنند و محیط یادگیری را فعالتر و جذابتر سازند.
انتقادات و بهروزرسانیهای طبقهبندی بلوم
طبقهبندی بلوم با وجود تأثیر گسترده و کاربردهای فراوان، طی سالهای پس از انتشار مورد انتقاد و بازنگری قرار گرفته است. برخی پژوهشگران و مربیان آموزشی بر این باورند که این مدل در برخی حوزهها دارای محدودیتها و کاستیهایی است که نیاز به اصلاح و تکامل دارد. در این بخش، مهمترین انتقادات وارده بر مدل بلوم، تغییرات و بهروزرسانیهای انجامشده در این طبقهبندی و مقایسه نسخه اولیه با نسخه اصلاحشده بررسی خواهد شد.
چه انتقاداتی به مدل بلوم وارد شده است؟
با گذشت زمان و پیشرفت مطالعات در زمینه روانشناسی یادگیری و علوم شناختی، برخی از چالشها و محدودیتهای طبقهبندی بلوم آشکار شد. مهمترین انتقاداتی که به این مدل وارد شده عبارتاند از:
۱. یادگیری بهعنوان یک فرآیند خطی و سلسلهمراتبی در نظر گرفته شده است
یکی از مهمترین انتقادات به طبقهبندی بلوم این است که این مدل یادگیری را بهصورت یک فرآیند خطی و گامبهگام نشان میدهد، درحالیکه یادگیری در واقعیت بسیار پیچیدهتر و پویاتر است.
- در مدل بلوم، فرض بر این است که دانشآموزان ابتدا باید سطوح پایینتر (حفظ و درک) را پشت سر بگذارند تا بتوانند به سطوح بالاتر (تحلیل، ارزشیابی و خلق) برسند.
- اما تحقیقات بعدی نشان داد که یادگیری اغلب غیرخطی است و برخی از دانشآموزان ممکن است از سطح “خلق” شروع کنند و سپس به مفاهیم بنیادیتر بازگردند.
مثال: یک دانشآموز ممکن است قبل از درک کامل اصول فیزیک، بتواند یک ایده خلاقانه برای حل یک مشکل طراحی کند، اما مدل بلوم چنین روندی را در نظر نمیگیرد.
۲. عدم توجه کافی به عوامل عاطفی، اجتماعی و انگیزشی در یادگیری
بلوم در مدل خود بر جنبههای شناختی یادگیری تمرکز دارد و عواملی مانند احساسات، انگیزه، تعاملات اجتماعی و تأثیرات محیطی را نادیده میگیرد.
- یادگیری تنها یک فرآیند شناختی نیست، بلکه تحت تأثیر هیجانات، انگیزهها و محیط اجتماعی نیز قرار دارد.
- امروزه مدلهای یادگیری جدید مانند نظریه سازندهگرایی و یادگیری مبتنی بر تجربه نشان دادهاند که دانشآموزان از طریق تعامل با دیگران و مشارکت فعال در فرآیند یادگیری، بهتر یاد میگیرند.
مثال: ممکن است یک دانشآموز به دلیل اضطراب امتحان نتواند دانش خود را بهخوبی نشان دهد، اما مدل بلوم این جنبههای عاطفی را در نظر نمیگیرد.
۳. عدم انعطافپذیری در مواجهه با تفاوتهای فردی یادگیرندگان
طبقهبندی بلوم یک ساختار ثابت و کلی برای همه افراد ارائه میدهد و تفاوتهای فردی را نادیده میگیرد.
- دانشآموزان دارای سبکهای یادگیری مختلفی هستند و برخی ممکن است بدون طی کردن مراحل خاصی، بتوانند به سطوح بالاتر برسند.
- یادگیری برای افراد مختلف مسیرهای متفاوتی دارد، اما مدل بلوم فرض میکند که همه باید یک مسیر مشخص را طی کنند.
مثال: برخی افراد از طریق تجربه عملی بهتر یاد میگیرند، اما مدل بلوم بر حفظ و درک نظری پیش از کاربرد تأکید دارد.
۴. محدودیت در استفاده از فناوریهای جدید آموزشی
طبقهبندی بلوم در دورانی طراحی شده است که فناوری آموزشی محدود بود. امروزه با ظهور یادگیری دیجیتال، هوش مصنوعی و روشهای آموزشی نوین، برخی جنبههای این مدل ناکارآمد به نظر میرسد.
مثال: ابزارهای هوش مصنوعی میتوانند به دانشآموزان کمک کنند تا بهصورت همزمان در سطوح مختلف شناختی فعالیت کنند، اما مدل بلوم چنین حالتی را در نظر نگرفته است.
بازنگری و تغییرات در طبقهبندی بلوم در سالهای اخیر
در سال ۲۰۰۱، گروهی از روانشناسان و متخصصان آموزش، از جمله لورن اندرسون (یکی از شاگردان بلوم) و دیوید کراسوول، نسخهی اصلاحشدهی طبقهبندی بلوم را منتشر کردند که برخی از نقاط ضعف نسخه اولیه را برطرف کرد.
مهمترین تغییرات در نسخه جدید:
- ۱. تغییر نام سطوح و تبدیل آنها به افعال عملی
- در مدل جدید، نام سطوح شناختی تغییر یافت تا بهجای حالت اسمی، بهصورت افعال عملیاتی بیان شوند.
- هدف از این تغییر، تأکید بر فرآیندهای فعال یادگیری بود.
- ۲. تغییر جایگاه سطح “خلق” و ارتقای آن به بالاترین سطح
- در نسخه اولیه، “ارزشیابی” در بالاترین سطح قرار داشت، اما در نسخه اصلاحشده، “خلق” به بالاترین سطح انتقال یافت.
- این تغییر به این دلیل انجام شد که خلاقیت بالاترین سطح یادگیری در نظر گرفته شد.
- ۳. تأکید بیشتر بر تفکر انتقادی و حل مسئله
- نسخه جدید بر تعامل بین سطوح مختلف یادگیری تأکید بیشتری دارد.
- بر تفکر انتقادی، مهارتهای حل مسئله و یادگیری فعال تمرکز بیشتری شده است.
- ۴. در نظر گرفتن یادگیری دیجیتال و فناوریهای نوین
- مدل جدید انعطافپذیرتر است و میتواند در محیطهای یادگیری دیجیتال و تعاملی بهکار گرفته شود.
- آموزش الکترونیکی، هوش مصنوعی و یادگیری ترکیبی در این مدل بهتر جای میگیرند.
طبقهبندی بلوم همچنان یکی از مهمترین ابزارهای آموزشی محسوب میشود، اما نسخه اولیهی آن دارای چالشهایی بود که در سال ۲۰۰۱ اصلاح شد. نسخه جدید این مدل انعطافپذیرتر، کاربردیتر و متناسب با نیازهای آموزش مدرن است و همچنان بهعنوان ابزاری قوی برای طراحی آموزش، تدریس و ارزیابی مورد استفاده قرار میگیرد.
جمعبندی و نتیجهگیری
طبقهبندی بلوم با وجود گذشت دههها از معرفی اولیه، همچنان یکی از ابزارهای قدرتمند در حوزه آموزش و یادگیری محسوب میشود. این مدل به معلمان، دانشجویان و طراحان آموزشی کمک میکند تا فرآیند یادگیری را به شکلی ساختارمند و هدفمند طراحی کنند. نسخه اولیه این طبقهبندی، با ارائهی یک مسیر سلسلهمراتبی از سطوح یادگیری، چارچوبی مشخص برای توسعه مهارتهای شناختی فراهم کرد، اما به مرور زمان محدودیتهای آن آشکار شد. در نتیجه، نسخه اصلاحشدهی آن در سال ۲۰۰۱ با تمرکز بیشتر بر تفکر انتقادی، حل مسئله و انعطافپذیری بیشتر در محیطهای یادگیری دیجیتال، بهبود یافت. این تغییرات باعث شد که طبقهبندی بلوم نهتنها در محیطهای آموزشی سنتی، بلکه در روشهای نوین یادگیری نیز کاربرد داشته باشد.
افراد میتوانند از این مدل برای بهینهسازی یادگیری شخصی خود نیز استفاده کنند. با درک سطوح مختلف یادگیری، دانشجویان و یادگیرندگان میتوانند روشهای مطالعهی خود را بهبود دهند، نقاط ضعف خود را شناسایی کرده و تمرکز بیشتری بر مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقیت داشته باشند. معلمان نیز میتوانند با طراحی فعالیتهای آموزشی متناسب با هر سطح، فرآیند یادگیری را جذابتر و مؤثرتر کنند. در نهایت، طبقهبندی بلوم، چه در نسخهی اولیه و چه در نسخه اصلاحشده، همچنان یکی از ارزشمندترین ابزارهای آموزشی برای درک و بهبود یادگیری باقی مانده است.
محمدحسن جانقربان هستم معلمی که دائماً در حال یادگیری و شاگردی است.
برای ارسال نظر لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. صفحه ورود و ثبت نام